سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوروش
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب
لینک دوستان

در حال حاضر ارتفاع آرامگاه از سطح زمین 10/11 متر می باشد. اندازه اتاق آرامگاه 11/3در17/2 متر و بلندای آن 5/327 سانتی متر می باشد.این اتاق در گذشته درسنگی داشته است. ضخامت دیوارهای این اتاق 50/1 متر می باشد. دیوارهای اتاق بسیار ضخیم ساخته شده‌اند. بطوری که پس از ورود به اتاق در می‌یابیم که اندازه‌های داخلی آن کمی بیشتر از 2 متر در 3 متر است.

هرتسفلد برای نخستین مرتبه متوجه می شود که اتاق دارای دو در بوده و سوراخ های پاشنه درها مشخص است. احتمالا دارای دو در سنگی بزرگ که بر روی همدیگر قرار می‌گرفته‌اند، بسته می‌شده است. چنین درهایی که به سختی باز و بسته می شوند، معمولاّ برای بناهایی بکار می‌رفته است که قرار نبوده رفت ‌و آمدهای زیادی به درون آن انجام پذیرد. این درها نزدیک به 130 سانتیمتر بلندی داشته و ورود به اتاق با خم شدن امکان پذیر می‌شده است. داخل اتاق بسیار ساده و کف و سقف آن هر کدام از دو قطعه سنگ بزرگ و ضخیم پوشیده شده است.قسمت شیب دار بالای اتاق که دو قسمت می شود دارای 75/4 متر طول و 85 سانتی متر ارتفاع است. در نتیجه وجود این سقف مسطح بر بالای اتاق و در زیر شیروانی، در می‌یابیم که می‌بایست اتاق دیگری در میان این دو سقف وجود داشته باشد. این اتاق فوقانی کوچک هیچ راهی به بیرون ندارد و پیدایی آن در سال 1338 خورشیدی با کوشش شادروان استاد علی سامی ( رئیس مؤسسه باستان‌شناسی تخت‌جمشید که پژوهش‌های تخت‌جمشید و پاسارگاد، دین زیادی به ایشان دارد و هرگز کسی نتوانست جای خالی او را پر کند) انجام پذیرفت. به نظر ایشان، این اتاق سنگی جایگاه اصلی دو تابوت سنگی است که در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. یکی از این تابوت‌ها چند سانتیمتر کوچکتر از دیگری است. در هیچکدام از این دو تابوت چیزی یافت نشده است. (علی سامی، پاسارگاد، شیراز، 1350).

هر چند که به نظر می‌رسد کنده‌کاری‌های تابوت‌مانندی که در درون تخته‌سنگ‌های بام زیرین و داخلی بنا انجام شده است، شیوه‌ای برای سبک کردن آن بوده باشد؛ اما بعید نیست که با توجه به اندازه‌های آنان که برابر با قد و هیکل آدمی است، آنگونه که استاد سامی بیان داشته‌اند، تابوت‌های کوروش بزرگ و «کاساندان» بانوی او بوده باشند. در اطراف و درون آرامگاه هیچ گونه آذین و نگاره‌ای وجود ندارد و تنها در نمای سردر سه‌گوش زیر شیروانی و بالای در ورودی، نقش بسیار کم رنگی از نگاره یک گل دوازده‌ گلبرگی متداول هخامنشیان نگاشته شده است. علاوه بر این هیچ گونه کتیبه و نبشته‌ای نیز در آرامگاه یافت نشده است. اما آریان مورخ یونانی گزارش کرده که در آرامگاه کورش کتیبه‌ای «به خط ایرانی» به این مضمون دیده شده است: «ای مرد! من کورش هستم، پسر کمبوجیه، من شاهنشاهی پارسیان را بنیاد گذاشتم. من بر آسیا فرمان راندم، اینک بر من رشک مبر». آریان و همچنین استرابو، مورخ دیگر یونانی به نقل از آریستوبولوس وضعیت داخل مقبره را نیز به اختصار توصیف کرده‌اند. بر پایه گفتار آنان در اتاق آرامگاه یک تخت زرین با تابوتی زرین و میز و ساغرهایی وجود داشته است.    

البته در درون آرامگاه و بر سنگ‌هایی در پیرامون آن، کتیبه‌هایی مذهبی و نیز طرحی از یک محراب تراشیده شده که به دوره حکومت اتابکان فارس مربوط می‌شود. در آن زمان از این مکان بعنوان مسجد استفاده می‌شده است! در دوره‌ای نیز که تا همین اواخر ادامه داشته است، این بنا را به عنوان «قبر مادر سلیمان» می‌شناخته‌اند. به هر حال همین معروفیت و اشتهار سبب گردید که پایتخت و آرامگاه کوروش بزرگ شاهنشاه عظیم الشأن پارسی از انهدام به دست عرب ها مصون بماند و ایرانیان امروز بتواند در دل این اثر و سایر آثار هویت گمشده خویش را جستجو کرده و آن را به یاد آورند.

امروزه در پاسارگاد تنها یک کتیبه کامل که در چند جای مختلف بر دیوار کاخ‌ها نوشته شده است، دیده می‌شود. این کتیبه‌ها در دو سطر به زبان و خط فارسی باستان، یک سطر ترجمه عیلامی و یک سطر ترجمه اکدی (بابلی نو) نگاشته شده‌اند: «اَدَم کوروشَـ(ـه)، خشایَـثی‌یَـه، هخامنیشی‌یَـه - من کورش، شاه، هخامنشی». از این کتیبه نسخه دیگری بر بالای سنگ‌نگاره مرد بالدار بوده است که در فاصله سال‌های 1240 تا 1253 خورشیدی ناپدید شده است.

                                                            پلان آرامگاه:

                                       

                                                         نمای شمال شرقی:   

                                             

                                                     نمای جنوب شرقی:  

                                

                                                       نمای جنوب غربی:

                                     

                                                   نمای شمال غربی:

                               

 

 


[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/6/17 ] [ 4:59 عصر ] [ ویدا محمدی ] [ نظرات () ]

پاسارگاد یا دشت مرغاب جلگه مرتفعی است در شمال غربی استان فارس که در دامنه تپه ها و کوه های منشعب از جبال زاگرس واقع شده است.شکل آن به مستطیلی می ماند که در شمال 12-10 کیاومتر عرض دارد و در شرق و غرب حدود 25 کیلومتر طول دارد و قسمت پایینی آن (در واقع در جنوب غرب) نوک تیز می شود. و به تنگی منتهی می گردد که 12 کیلومتر طول و 200 تا500 متر عرض دارد و « تنگ بلاغی» خوانده می شود و پاسارگاد را از کوتاهترین راه به جلگه سیوند می رساند.

هنگامی که در 75 کیلومتری تخت‌جمشید، راه اصلی اصفهان به شیراز را به سوی پاسارگاد ترک می‌کنیم و از میان درختان بلند و سرسبزی که بر این راه خاطره‌انگیز سایه افکنده‌اند، پیش می‌رویم؛ به نظر می‌آید که در اعماق تاریخ دور و دراز و پر فراز و نشیب و رنگارنگ این سرزمین کهن فرو می‌رویم. رونالد کنت بر این باور است که گونه فارسی باستان نام پاسارگاد، «پَـئیشی‌یا اووادا» بوده که معنی «جایگاه نوشته/ نوشتارخانه» را می‌دهد و در کتیبه داریوش در بیستون هم بکار رفته است...

... پاسارگاد، نشستنگاه و جایگاه گردهمایی‌های همگانی و محل تقویم آفتابی رسمی کشور (بنای معروف به زندان سلیمان)، آرامگاه کوروش بزرگ و به احتمالی ضعیف پایتخت همو و پسرش کمبوجیه دوم بوده است. با توجه به نظر رونالد کنت، کاملاّ ممکن است که منظور از «گنج‌نبشت/ کتابخانه استخر» و سوزانده شدن آن بدست اسکندر که به فراوانی در تاریخ‌نامه‌های سده‌های میانه دیده می‌شود، همان پاسارگاد بوده باشد و به این ترتیب ممکن است که پاسارگاد، یک فرهنگستان یا همان کتابخانه بزرگ استخر بوده باشد.

به موجب گزارش‌های تاریخ‌نگاران گذشته و نیز برخی شواهد بدست آمده، همه بناهای پاسارگاد در میان باغی زیبا و سرسبز و سرشار از آب روان واقع بوده‌اند و امروزه هم در فصل بهار گونه‌های متعدد و متنوعی از گل‌ها و گیاهان صحرایی در این منطقه می‌روید. این باغ‌ها نمونه «پردیس» هایی است که در ایران رونق و رواج چشمگیری داشته و واژه‌های «فردوس» و «پارک» از همان واژه ایرانی «پردیس» برگرفته شده‌اند.

اولین بنایی که در بدو ورود به محوطه تاریخی حفاظت شده پاسارگاد با آن مواجه می شویم بنایی موسوم به آرامگاه کوروش بزرگ می باشد ، این بنا ساخته شده از قطعات سنگ های بزرگ سفید آهکی است که روی هم قرار داده شده اند و صفه آرامگاه را که متشکل از شش ردیف پلکان مرتفع است و همچون هرم خودنمایی می کند را ایجاد می کنند. از شش طبقه صفه ارتفاع طبقه زیرین 65/1متر، طبقه دوم و سوم هرکدام 05/1 متر و ارتفاع سه طبقه دیگر هرکدام 5/57 سانتی متر می باشد. مساحت اولین طبقه صفه 35/13 در 30/12 متر می باشد، در حالی که مساحت طبقه ششم که اتاق آرامگاه بر روی آن قرار دارد 40/6 در 35/5 متر است.

قطعات سنگ ها را با بست های آهنی دم چلچله ای ( خاص هنر هخامنشی ) وصل کرده اند و از هیچ گونه ملاتی جهت اتصال سنگ ها به هم استفاده نکرده اند. سنگ‌ها که از معدنی در شمال خاوری سیوند بدست آمده، در قطعات بسیار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به ده‌ها تن می‌رسد، به شیوه خشکه‌چین بر روی هم چیده و بنا گردیده است. این قطعات آهنی در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با این همه و علیرغم گذشت بیش از 2500 سال از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمین‌لرزه‌ها و حادثه‌های دیگر طبیعی و انسانی، بنای آرامگاه کوروش بزرگ همچنان سالم و پایدار و استوار بر جای مانده و نشانه‌ای است از توانمندی‌ها و شایستگی‌های معماران، دانشمندان و صنعتگران ایرانی در ایران باستان.

 

 


[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/6/17 ] [ 4:51 عصر ] [ ویدا محمدی ] [ نظرات () ]

گرفتن بابل کار بسیار مشکلی بود زیرا استحکام برج و باره‌های این شهر مشهور بود. با وجود این در بهار 539 پیش از میلاد، کوروش قصد تسخیر آن را نمود و از دجله عبور کرد. در بابل بعد از بخت النصر سه نفر پادشاهی کردند تا اینکه روحانی تاجری به نام نبونعید بر تخت نشست.

راجع به تسخیر بابل دو روایت موجود است: یکی از هرودوت و اسیران یهودی در بابل و دیگری مبنی بر اطلاعاتی که از کاوش‌های باستان‌شناسی در بابل و تحقیقات پیرامون آن بدست آمده‌است.

بنا بر روایت هردوت، تسخیر بابل این‌گونه بوده‌است که پادشاه بابل در نزدیکی آن شهر با لشکر ایران جنگ کرد و شکست خورد و با عده? زیادی از لشکر خود به داخل بابل پناه برد. گرفتن شهر با حمله محال بود و با محاصره هم خیلی طول می‌کشید زیرا بابلی‌ها در اراضی وسیعی که در درون شهر بابل بود، کشت و زرع می‌کردند و به اندازه? کافی آذوقه داشتند، بنابراین کوروش دستور دارد مسیر رودخانه? فرات را عوض کنند. پس مجرای قدیم خشک شد و لشکر کوروش از آن راه وارد بابل شد و به این ترتیب بدون جنگ بابل در سال 538 پیش از میلاد به تصرف لشکر کوروش درآمد.

اما برابر اسنادی که از کاوش‌های باستان‌شناسی بابل به دست آمده، تسخیر بابل به علت خیانت سرداران بابلی بوده‌است. نبونعید مجسمه رب النوع اور را به بابل آورده، پیروان بل مردوک رب النوع بابلی‌ها را از خود رنجاند. این‌ها با کوروش همدست شدند و او وقتی که رود دیاله (رود سیروان) و دجله نسبتاً کم آب بود، مسیر این دو رود را عوض کردند و از این طریق به داخل شهر وارد شدند.

بنا بر هر دو روایت کوروش در معبد بزرگ بابل بر طبق مراسم مذهبی بابلی‌ها تاجگذاری کرد و احترام زیادی به مذهب بابلی قائل بود.

 


[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/5/20 ] [ 2:42 عصر ] [ ویدا محمدی ] [ نظرات () ]
  1. ...

    تولد کوروش کبیر از این قرار بوده که استیاک (اژدهاک) شاه ماد دخترش ماندانا را به عقد یکی از امرای پارس به نام کمبوجیه دراورد. یک شب استیاک خواب دید که از بطن دخترش ماندانا یک درخت تاک می روید که ساقه های آن از هشت جهت به حرکت در امدند و نه تنها کشور ماد بلکه کمتر از یک ساعت تمام کشورهای آسیا را زردپوش کرد.
    استیاک هر چه تلاش کرد نتوانست کشورش ماد را پیدا کند که ناگهان صدای شیپور پاسبان او را از خواب بیدار کرد، استیاک که در کتیبه های بدست امده از بابل اسمش را به شکل "ایشتوویگو" نوشته اند بعد از بیدار شدن از خواب به فکر فرو رفت و کسانی را که در تعبیر خواب بصیرت داشتند را احضار کرده و پس از تعریف خواب خود تعبیر آن را از آنان خواست.
    هرودوت مورخ یونانی میگوید خواب گزاران بعد از شنیدن واقعه خواب از زبان استیاک با یکدیگر مشورت کردند و در پایان خواب پادشاه را این طور تعبیر کردند که از دختر او پسری به دنیا خواهد آمد که کشور ماد و سایر کشورها را مسخر خواهد کرد و سلطنت ماد را منقرض خواهد شد. آستیاک با شنیدن این تعبیر خشمگین شد و تصمیم گرفت اگر از دخترش پسری به دنبا آمد بلافاصله او را به هلاکت برساند تا اینکه به سن رشد نرسد که دودمان سلطنتی ماد را منقرض نماید.
    بعد از چند ماه ماندانا پسری "کوروش کبیر" به دنیا آورد بلافاصله آستیاک او را گرفته و به یکی از ندیمان خود به نام هارپاکوس سپرد و گفت او را به قتل برساند. هارپاک کودک را به مرد چوپانی به نام میترادات (میتریداتس) سپرد که با خود به صحرا ببرد و او را در جایی که حیوانات درنده هستند بگذارد تا او را بخورند و معدوم نمایند.
    از قضا در همان روز زن میترادات وضع حمل کرده بود و پسری مرده به دنیا آورده بود و میترادات پس از در میان گذاشتن موضوع با همسرش لباس شاهزاده را تن کودک مرده کرد و او را به صحرا برد و در آنجا قرار داد و از آن فقط لباس پاره پاره و خون آلود باقی ماند و هارپاکوس پس از دیدن جسد باور کرد که شاهزاده از بین رفته است و موضوع را به استیاک گزارش داد و خاطر او را
    آسوده ساخت.
    میترادات که از هارپاکوس شنیده بود که آن طفل فرزند کمبوجیه است نام او را کوروش نهاد. بالاخره زمانی که میترادات دید که کوروش پشت لبش سبز شده فهمید که به سن پانزده سالگی رسیده است و تصمیم گرفت راز هویت واقعی کوروش را به به او بگوید سپس او را به آتشکده ای در طبس برد و راز را به او گفت. و این بود خلاصه ای از راز تولد کوروش  ...


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/5/4 ] [ 3:8 عصر ] [ ویدا محمدی ] [ نظرات () ]

ابیانه روستایی کهن با تاریخی غنی است که با زیبایی ها و معماری خاصش بسیار مورد توجه گردشگران است.ابیانه در 40 کیلومتری شمال غربی نطنز و در دامنه کوه کرکس واقع است. ابیانه طبیعتی زیبا و آب و هوایی دلپذیر دارد.خانه های روستا همه بر روی دامنه ای در شمال رودخانه برزرود بنا شده اند. رنگ سرخ این خانه ها از جذابیت های ابیانه به شمار می روند..
 اتاق‌های ابیانه به پنجره‌‏های چوبی ارسی مانند مجهزند و اغلب دارای ایوان‌ها و طارمی‌های چوبی پیش آمده? مشرف بر کوچه‌های تنگ و تاریک‌اند که خود به صورت مناظر جالبی درآمده‌اند. نمای خارجی دیوارهای خانه‏های ابیانه با خاک سرخی که معدن آن در مجاورت روستاست پوشیده شده‌. از آنجا که در دامنه‌های شیبدار ابیانه فضای کافی برای ساختن خانه‏ های موردنیاز وجود ندارد در این روستا چنین رسم شده است که هر خانواده انبار غار مانندی در تپه‌های یک کیلومتری روستا، در کنار جاده و نرسیده به ابیانه ایجاد نماید. این غارها که در دل تپه‏ ها حفر شده‌اند و از بیرون تنها درهای کوتاه و محقر آن نمودار است برای نگهداری دام‌ها و نیز آذوقه? زمستانی و اشیای غیرضروری مورد استفاده قرار می‌گیرد.
زندگی مردم ابیانه کشاورزی و باغداری و دامداری است که با روش‌های سنتی اداره می‌شود. بیشتر زنان در امور اقتصادی با مردان همکاری دارند. ابیانه دارای هفت رشته قنات است که برای آبیاری مزارع و باغات مورد استفاده قرار می‌گیرد. گندم، جو، سیب‌زمینی و انواع میوه به‌خصوص سیب، آلو، گلابی، زردآلو، بادام و گردو در ابیانه به‌دست می‌آید.
مردم ابیانه به سبب کوهستانی بودن منطقه و دور بودن محل آن‌ها از مراکز پرجمعیت و راه‌های ارتباطی، قرن‌ها در انزوا زیسته و در نتیجه بسیاری از آداب و رسوم قومی و سنتی و از جمله زبان و لهجه? قدیم خود را حفظ کرده‌اند. لباس سنتی آن‌ها، هنوز هم میان آن‌ها رواج دارد و در حفظ آن تاکید و تعصب از خود نشان می‌دهند، در مردان شلوار گشاد و درازی از پارچه? سیاه(شبیه شلوارمردان بختیاری) و در زن‌ها پیراهن بلندی از پارچه‏های گلدار و رنگارنگ است. علاوه بر این، زن‌های ابیانه معمولاً چارقدهای سفیدرنگی بر سر دارند
قدیم‌ترین اثر تاریخی ابیانه آتشکده‌ای است که مانند دیگر بناهای ده در سراشیبی قرار گرفته‌است. آتشکده ابیانه را نمونه‌ای از معابد زردشتی دانسته‌اند که در جوامع کوهستانی ساخته می‌شد. اثر تاریخی دیگر این روستا مسجد جامع آن و قدیم‌ترین اثر تاریخی این مسجد منبر چوبی منبت‌کاری آن است که در سال 466 هجری قمری ساخته شده‌است. مسجد قدیمی دیگر ابیانه مسجد برزله است که دارای فضای دلبازی است و روی لنگه در شرقی آن سال 701 هـ. ق. نوشته شده‌است که مربوط به دوره ایلخانان است. مسجد تاریخی دیگر ابیانه مسجد حاجتگاه است که کنار صخره‌ای در کوهستان بنا شده و بر در ورودی شبستان آن تاریخ 952هـ. ق. مشاهده می‌شود. روستای ابیانه دارای دو زیارتگاه است: یکی مرقد شاهزاده عیسی و شاهزاده یحیی در جنوب روستا که به گفته اهالی فرزندان امام موسی کاظم بوده‌اند؛ و زیارتگاه دیگر ابیانه قدمگاه نامیده می‌شود. از جمله جاها و اماکن دیدنی دیگر ابیانه می‌توان از خانه غلام نادرشاه و خانه نایب حسین کاشی نام برد. اهالی فرزندان امام موسی کاظم بوده‌اند؛ و زیارتگاه دیگر ابیانه قدمگاه نامیده می‌شود. از جمله جاها و اماکن دیدنی دیگر ابیانه می‌توان از خانه غلام نادرشاه و خانه نایب حسین کاشی نام برد.


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/4/28 ] [ 11:56 صبح ] [ ویدا محمدی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 46488